Saturday, October 27, 2007

عریضه

اروغ میزند مدام این دل صاحب مرده
بی شک همین نیز خوشایند است برای خالی نبودنت
عریضه!

Saturday, October 20, 2007

چه بودم من
چه هستم من
سزاوار چه می باشم
به جرم چه، نمی دانم
چرا اینگونه می تازد
چرا رنگش نمی بازد
چرا این جا چنین سرد و عبوس است
چرا این جا همش آشفته روز است
فقط دانم

نفس گم کرده راه خویش

نمی بیند به جز تشویش

در ششهای این درویش

Wednesday, October 17, 2007

امید بودن

بودنش امید به زندگی بود. می نازیدم به خودم که او را دارم. چون هیچ کس همچون او را نداشت. خرامان و شاد. خدا را بنده نبودم. اکنون دیگر نیست. ولی نبودنش نیز به من انرژی می دهد. هیچ کس باور ندارد. حتی خودش. که بودن و نبودنش همه چیزش به من انرژی می بخشد. نبودنش در عین حالی که مرا رنج می دهد انرژی نیز می بخشد. تا همیشه می مانم شاید که دوباره بتوانم بوی عرقش را بچشم. و خنده های مستانه اش را نه در رویا بلکه در واقعیت ببینم
زنده ام و زندگی می کنم به امید آن روز

Wednesday, October 10, 2007

full of empty

خالی از ناله ام
ناله ی بودنم
بودن خسته ام
خسته از هستنم
هستن خالی ام

Monday, October 8, 2007

باریدن شلاقی

باران خاطرات روانم را به ضرب گرفته
در نبودت

ببخشاید

دیشب خواب دیدم
از آسمان دلم گل سرخ می بارد
خدایم با دستان ظریفش به آرامی
در زمین دلم جوانه عشق می کارد
به امید لحظه ای زیبای عمرم
که خدای من را ببخشاید
(ببخشاید=شاید ببخشد)

Saturday, October 6, 2007

یادگاری

بکش تو
بده بیرون
بکش تو
بده بیرون
.
.
.
خس خس سینه و درد شبانه ششهایم
تنها به یادگار مانده است

رقص تنها

وضع حمل جنین حرام شکمم
مرا تا رهایی حمل خواهد کرد
ولی بند این حرامزاده را عاشقم
می مانم
و هر سال در جشن تولدش به تنهایی با خود می رقصم

کاش بشود

بکش سرمه مرگ
بر دل پرخون پردرد
ولی بی رنگ
تا که شاید
بسپرد دردش به دست باد
دفن گردد دزد لبخند در ته مرداب

Wednesday, October 3, 2007

هیچ

و من بی تو از هیچم نمی نالم
نه از رفتن، نه از ماندن
و من هیچم نمی خواهم
چه می خواهم؟
نمی خواهم
به جز هیچی سراسر آه و دلتنگی
نمی ترسم که باشم یا نباشم
چه می دانی که از بودن پشیمانم

Tuesday, October 2, 2007

چرخنده

سنگ باش و سخت
سنگی بلند، سختی دراز
چرخی بنفش بخر در شهر مذاب
بنفش رنگ کن هر سنگ خار
بنفش می شود دنیای رنگین
حتی چوبه ی دار